نامش را بر تخته عشق نوشتم
ولی او هرگز نخواند این را
اینجا سرای دل من است
ای رهگذر سراسیمه قدم برمدار
قدم بر سرزمینی نهادی که انتها ندارد
پس آهسته رو تا سر ذاتش دریابی
درین خیال است که دگر یادی ازو در دلم نیست
خدایا بگذار هر طور آسوده است آنطور بیندیشد
خدایا از ملالتها به دورش بدار
چین خنده را بر لبانش بدوز
او را از خودش نستان و آزادش بگذار
گرچه مرا در بند عشقش نهادی
خدایا تو دانی که او جنبه دفتر تربیت را داشت
ورنه هیچگاه بر او اسرارش را باز نمی کردم
من با زبان راهنمایش به او پاسخ دادم تا طمع آن را بچشد
ولی او تحمل پاسخ نداشت گرچه من مدتها تحمل داشتم
خدایا افکارش را به آینده متمرکز کن
ذهنش را از مادیات به دور بدار
من توان اثبات خویش نداشتم
خجل گشتم و تاوان پس می دهم
خدایا فقط تو دانی که همه چیزت را دوست دارم
پس چگونه توانم او را فراموش کردن؟
تا به این لحظه به معصیت آلوده نشدم
ولی دگر از امتحاناتت خسته شدم
خدایا راحتم کن که دیگر طاقت ندارم
خانواده عزیز است و دوستان محترم
ولی دگر این عشق چه صیغه است؟
ولی او هرگز نخواند این را
اینجا سرای دل من است
ای رهگذر سراسیمه قدم برمدار
قدم بر سرزمینی نهادی که انتها ندارد
پس آهسته رو تا سر ذاتش دریابی
درین خیال است که دگر یادی ازو در دلم نیست
خدایا بگذار هر طور آسوده است آنطور بیندیشد
خدایا از ملالتها به دورش بدار
چین خنده را بر لبانش بدوز
او را از خودش نستان و آزادش بگذار
گرچه مرا در بند عشقش نهادی
خدایا تو دانی که او جنبه دفتر تربیت را داشت
ورنه هیچگاه بر او اسرارش را باز نمی کردم
من با زبان راهنمایش به او پاسخ دادم تا طمع آن را بچشد
ولی او تحمل پاسخ نداشت گرچه من مدتها تحمل داشتم
خدایا افکارش را به آینده متمرکز کن
ذهنش را از مادیات به دور بدار
من توان اثبات خویش نداشتم
خجل گشتم و تاوان پس می دهم
خدایا فقط تو دانی که همه چیزت را دوست دارم
پس چگونه توانم او را فراموش کردن؟
تا به این لحظه به معصیت آلوده نشدم
ولی دگر از امتحاناتت خسته شدم
خدایا راحتم کن که دیگر طاقت ندارم
خانواده عزیز است و دوستان محترم
ولی دگر این عشق چه صیغه است؟
آغاز با نام دانسته ها
ReplyDeleteشروع بابت پایان بی آغاز .
هنگام عدل شد رفتنش آغاز گشت و بی هنگام یاد استوانه های قضاوت بی مقدار . معصیت از ندانستن ،نداشتن مقاومت در طلب اندیشه ها بس ناگوار . جلوگیری از خواستن و مصلحت اندیشیدن در پی نداشته ها. راحت طلبی در پناه خانواده در هنگام از دست دادن یادهایی که گذشت در طلب خیال وهم آلود. چرایی در سرایی که هیچ ندارد بابت پاسخ. حیف از کوچک بودن دایره مدار علم که از محاط دایره علیم سرشت شده و از بابت این نور تمثال در گذشت از همه داشته ها.
خوش باد روزگارانمان
sttt12345@yahoo